The Peace Seekers
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese

هر چه كه بخواهیم، به به آن خواهیم رسید، قسمت ۱۱ (Whatever We Want, We Will Have It, P11)

10/25/2021

 
Picture
سریال ویژه
گلچینی از یك سخنرانی توسط استاد اعظم چینگ های (وگان)
"هر چه كه بخواهیم، به آن خواهیم رسید"، قسمت ۱۱
  ۱۰ دسامبر، ۲۰۱۷- تایوان (فرموسا)، شی هو

هر چه كه بخواهیم، به به آن خواهیم رسید، قسمت ۱۱
 
استاد اعظم: او فقط می خواست به شما بگوید كه اگر آن را نمی خواهید، فقط  دعا كنید كه آن درِ را ببندند.
اما این تنها یكی از آن مواردی است كه زمانی كه هنگام مدیتیشن،هنگام ممارست خواهید داشت، بهش میگن... در زبان چینی، آن را قدرت شناختن ‌‌ذهن و سرنوشت دیگران می گویند، یكی از قدرتهای جادویی است. اگر می خواهید آن را نگه دارید. در صورت تمایل می توانید آن را نگه دارید.
اگر آن را نمی خواهید، دعا كنید كه آن را قطع كنند.
اگر این قدرت جادویی پیش آگاهی را میخواهید. (خود خود میآید.) میدانم. اگر آنرا می خواهید، بگذارید باشه. اگر آنرا نمی خواهید، به قدرت درونی دعا كنید تا آنرا برایتان خاموش كند. ( نحوه خاموش كردن آن چیست؟) برای آن دعا كنید و آن خاموش می شود. دعا كنید.
شما به یك قدرت سطح بالاتر دعا كنید تا آن را برایتان ببندند، خوب؟ اگر آن را نمی خواهید.
هر چه كه بخواهیم، به آن خواهیم رسید
اگر آن را  نخواهیم،فرار میكند.
بسیاری از ممارست كنندگان معنوی موانعی مثل این دارند. این را نمی خواهیم. خدایان صغیر كسانی هستند كه قبلاً بهتان كمك كردند. حالا می خواهند شما را اسیر كنند.
اگر آنها شما را آزاد نكردند، به آنها بگوید كه دیگر آن را نمی خواهید، و از آنها بخواهید كه شما را آزاد كنند، چون مایل هستید كه به قلمروهای بالاتر بروید. بعد می توانید برگردید تا به آنها كمك كنید زمانی كه نیاز داشته باشند. بنابراین بهتر است مانع شما نشوند تا بتوانید بالاتر بروید و به نفع هر دو باشد. باشه؟ فقط همین.
شاگرد: پیش آگاهی، خواه خوب یا بد، خود بخود خواهد آمد. (می دانم. می دانم.)
استاد اعظم: هنگامی كه به سطوح مشخصی وارد می شویم، بسته به اینكه در چه سطحی باشد، همه چیز خواهد آمد. بعنوان مثال، وقتیكه از قلمرو استرال عبور كنید، نمی توانید از گرفتن يك كم قدرت جادویی جلوگیری كنید زیرا قبلاً آنرا داشتید. بنابراین در آن لحظه بسرعت می آید. به این دلیل بعضی ها آن را دارند.
بعنوان مثال، اگر او به چیزی را لمس كند، می سوزد. این قدرت جادویی خوبی نیست. او باید سخت تلاش كند تا آنرا كنترل كند. وگرنه، هر کسی را كه لمس می كند می سوزد. یا او آینده و گذشته را می بیند، و غیره. اینها میتوانند...  
اگر ما جذب قدرت شویم، مانع ممارست ما می شود.
پس بستگی به چیزی دارد كه شما می خواهید.اگر قلمروهای بالاتر را می خواهید، به قدرت استاد درونی بگویید، "به من كمك كن تا خاموشش كنم. نمی خواهم از آن آگاه باشم."
اما گاهی اوقات خوب است كه بدانید، بسته به شرایط دارد و اینكه آیا می توانید آنرا مدیریت كنید یا نه. اگر بتوانید آنرا مدیریت كنید یا نه. هیچ چیز واقعاً بد نیست، هیچ چیز خوب نیست، اگر بتوانید كنترلش كنید یا از پسش برنیایید.
شاگرد: اما مشكل این است كه چطور كنترلش كنم؟
استاد اعظم: به این معنی است كه آن را دارید اما تحت تاثیر آن قرار نمیگیرید. شما واسواس آن را ندارید.
شاگرد: نه. اینطوری فكر می كنم. چه خوب یا بد فقط  آن را نادیده می گیرم، اما باز هم می آید. 
استاد اعظم: پس باید دعا كنید و بطور مصمم خواهش كنید كه آنها را نمی خواهید. شما بگویید، "قطعاً آن را  نمی خواهم. خدای سطح  بالاتر لطفاً، به من كمك كن ان را قطع كنم." باشه؟ (متشكرم استاد.)
خوب است كه فقط روز به روز زندگی كنیم. چرا خودمان را اذ‌یت كنیم؟ آگاهی از آینده چه ضرورتی دارد؟ آزار دهنده است. شناخت گذشته بیشتر آزار دهنده است. بهتر است كه ندانید. 
فقط این است كه یك استاد بعضی وقتا نمیتواند از آگاهی اجتناب كند. وی میداند چه چیزی را باید بداند، مهم نیست در گذشته، حال یا آینده باشد. بنابراین برای برخی موارد ترجیح میدهم ندانم. اما گاهی، ایزدان سطح بالاتر می خواهند از من محافظت كنند. ازاینرو ایشان به من اجازه می دهد تا چیزهای خاصی را بدانم.
بعنوان مثال، برخی از افراد نزدیك من برای من خوب نیستند. بسیاری از به اصطلاح بستگان و دوستان را از زندگی گذشته می آوردند. او خودش ممكن است كه قصد آسیب رساندن به من را نداشته باشد. اما بستگان و دوستانش بیش از حد كارما و انرژی بد منفی وابسته به آن را دارند كه به كارم آسیب میرساند. این اتفاق افتاد.   
مثل همون به اصطلاح مقیمی كه الان در موردش بهتان گفتم.
 وقتی او چراغ را لمس كرد، خاموش شد. نمی توانست آنرا روشن كند. چراغ خاموش شد. قرار است روشن شود، هنگامی كه آن را فشار می دهید. اما چراغ  بعد از مدت طولانی كه او آن را فشار داد روشن نشده بود. 
سپس عصبانی شدم و بیرون آمدم  تا خودم آن را فشار دهم. بعدش خوب شد. من از او خواستم كه چراغ را روشن كند چون مشغول انجام كارهای دیگری بودم. اما او نتوانست اینكار را بكنه. 
او گفت، "استاد، لامپ شكسته."
گفتم، "چی شكسته؟  تو خودت شكسته ای." بعدش من امتحان كردم و روشن شد. او دوباره امتحان كرد اما باز هم نتوانست آن را روشن كند. 
گفتم، "باید درون خودت را  اصلاح كنی. چگونه می توانی اینقدر تیره باشی كه حتی لامپ خاموش می شود وقتی به آن دست می زنی؟"
بعضی ها واقعاً زیان آور هستند.  
آنها عمداً كاری نمی كنند. مانند خورشید، گرما را به ما می تاباند، بدون اینكه عمداً آن  را  انجام دهد. باد سرد بدون انجام عمدی ما را به لرزه در می آورد. متوجه اید؟ قطعه یخ پس از اینكه برای مدت طولانی آنرا لمس كنید دست شما را بی حس می كند و به آن صدمه می رساند بدون اینكه عمداً اینكار را انجام دهد.    
پس اینطور نیست كه بعد از ممارست به چیزی اهمیت ندهیم. اینطوری نیست. اگر از چیزی آگاهی داریم كه باید از آن اجتناب كنیم.
برخی افراد برای ما خوب نیستند. آنها كارمای بیش از حدی از زندگی های گذشته دارند. این برای ما خوب نیست پس ما تا آنجا كه می توانیم از آن اجتناب می كنیم. آنها را نمی كشیم فقط ازشون اجتناب می كنیم.
مرا بعنوان یك مثال در نظر بگیرید. بسیاری از دشمنانم كه قبلاً با استقاده از قدرت یا سلاح جادویی به من آسیب رسانده بودند بعنوان شاگردان من بازگشته اند. میتوانید تصور كنید؟ و آنها سعی میكنید نزدیك من بمانند.
بنابراین مجبور شدم از بعضی ها بخواهم كه بروند.
وگرنه، اگر انرژی منفی زیادی در اطراف وجود داشته باشد، مانع حركت و كار من می شود. اگر تمام روز كارمای مردم را پاك كنم، وقت انجام كارهای بهتر را ندارم.
من نمی توانم كارم را برای دنیا فدای چند نفر یا یك گروهی از مردم كنم. بنابراین من باید بگذارم آنها بروند، یا به آنها اجازه دهم كه از راه دور كارم را انجام دهند، این كار من نیست، بلكه كاری برای كمك به موجودات ذیشعور است، مثل خدمت در لاوینگ هات. اگر كمی دورتر بمانند، اشکالی ندارد.
بنابراین بهتر است به  اندازه خردمندی، عشق داشته باشیم.
اگر من پیش آگاهی نداشتم، یا اگر بهشت خیلی چیزها را به من نمی گفت، خیلی وقت پیش این دنیا را ترك كرده بودم،. آنوقت اینجا با شما نمی نشستم. من خیلی وقت پیش مُرده بودم. با این وجود، هنوز هم گاهی اوقات صدمه می بینم و فقط به سختی به موقع می گریزم.   
فقط كارماي این جهان نیست. گاهی افراد دوروبر به آتش سوخت می افزایند. آنها خیلی نزدیك هستند و اوضاع را بدتر می كنند. زندگی خودشان را به خطر می اندازند، یا موقعیت های خطرناكی را برایم ایجاد می كنند.
مدام در حال  دویدن به دور و بر بودن خسته كننده است، بنابراین من دیگر نمی دوم و بگذار آنها فرار كنند. ما نقش های خودمان را تغییر می دهیم. بعضی وقتا یك كم خود خواه بودن خوبه. بگذار آنها برگردند. باز هم می توانم كارمای آنها را از راه دور پاك كنم. نیازی نیست كه به پهلوی من بچسبند.     
به عنوان مثال، آتش بسیار گرم است. پس چرا اجازه می دهید كه آنقدر نزدیك باشه؟ نمی خواهید كه خیلی به آتش نزدیك باشید. ما را گرم نگه می دارد، اما بهتر است كه فاصله امان را حفظ كنیم.
​

Comments are closed.

    Categories

    All
    For Disciples
    Heartline
    Spiritual Stories
    Spiritual Wisdom
    The Masters
    While On The Path

Powered by Create your own unique website with customizable templates.
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese