The Peace Seekers
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese

هر چه بخواهیم، آن را خواهیم داشت، قسمت ۱۰ (Whatever We Want, We Will Have It, P10)

5/25/2022

 
Picture
Special Series
Excerpt from a lecture by Supreme Master Ching Hai (Vegan)
"Whatever We Want, We Will Have It," P10
Hsihu, Formosa - Dec 10, 2017
 
سریال ویژه
گلچینی از یك سخنرانی توسط استاد اعظم چینگ های (وگان)
"هر چه بخواهیم، آن را خواهیم داشت"، قسمت ۱۰
  ۱۰ دسامبر، ۲۰۱۷- تایوان (فرموسا)، شی هو 

این بدن نیاز به آموزش دارد    
 
شاگرد: هنگامی كه بر روی نور [سماویی درونی] مدیتیشن می كنم، در آغاز تاریك است. سپس به آرامی به سپیده دم، و به نقطه ای از نور درخشان تبدیل می شود. اما من نمی توانم این نور درخشان را تحمل كنم. این نور خیلی خیلی ...
استاد اعظم: خیلی روشنه، نه؟
شاگرد: بله، خیلی روشنه، و با شدت زیاد. (اوه، می دانم.) نمی توانم تحملش كنم. 
استاد اعظم: آنوقت می توانید لحظه ای مكث كنید و پنچ نام مقدس را ذكر كنید. باشه؟ استراحت كوتاهی بردارید. باشه؟  
سلول های بدن و مغز ما مدت هاست كه مورد استفاده قرار نگرفته اند. نمیتوانند انرژی معنوی را تحمل كنند. بعد ازیك استراحت كوتاه، حالتان خوب میشه.  شما بنظر خوب میرسید. مریض نیستید، بی جان هم نیستید.  
شما عجیب وغریب هستی. از كارما نمی ترسیید اما از نور می ترسی. تعداد كمی از شما. من در موردش صحبت كردم. بله؟ چرا آمدی اینجا؟ 
متد من چه نامیده می شود؟
این روش نور (سماویی) درونی و صوت (سماویی) درونی است. بله؟ اینرا به وضوح میدانید. اگر می ترسید، نیایید و بقیه را اذیت نكنید. نور و صوت ذات الهی ما هستند. به شما اجازه میدهد كه خود واقعیتان را پیدا كنید.        
هر چه نور روشن تر باشد بهتر است.
شاگرد: اما من خودم را مجبور میكنم كه مداوم آن نور را تعقیب كنم. احساس می كنم كه مغزم سوخته ...
استاد اعظم: سوخته؟ اوه، دود داره بیرون میاد! خدای من! مغزت خیلی سریع سوخته. می بینی، دود داره؟ چیزهای كاملاً تاریك، تیره، این مو هست. من دودی نمی بینم. اگر شما می ترسی، كمی صبر كن، باشه؟ به آهستگی بگیرش.        
این بدن به آموزش احتیاج دارد.
با اینكه ما در درون ممارست می كنیم، این بدن باز هم آموزش نیاز دارد. وگرنه بدن نمی تواند تحمل كند. واقعاً اینطوریه.
قبلاً در سه، چهار یا پنچ سال گذشته بیان كردم، من بطور مداوم بالا می روم. گاهی اوقات من هم نمی توانم تحمل كنم و می پرم بیرون. به خودی خود پرید، بطور خودكار، چون بیش از حد شدید بود. متوجه می شوید؟ نمی توانستم به مدیتیشن ادامه دهم.
مشكلی نیست، یك كمی ستراحت كن. باشه؟ (متشكرم، استاد.) یك استراحت كوتاهی بردار، یك فنجان چای یا چیزی بنوش، و یك شیرینی (گیاهی) بخور. بعد از دوباره انجامش بده. چه كسی از چه كسی می ترسد؟
پیشگویی
شاگرد: از زمانی كه كوچك بودم، رویا هایی كه گاهی اوقات داشتم، بعد از مدتی در زندگی واقعی اتفاق می افتاد. 
استاد اعظم: شما حس نبوی داری، پیشگویی، و می توانید چیزها را قبل از اتفاق افتادن ببینید. پیشگویی، درست؟ (پیشگویی كردن.) پیشگویی. سپس..
شاگرد: مثلاً وقتی كوچك بودم، رویای یك زلزله را دیدم. بعد از مدتی، واقعاً زلزله اتفاق افتاد. بعدها قبل از اینكه ازدواج كنم، در باره ازدواج كردنم خواب دیدم. پس از آن واقعاً ازدواج كردم.  
استاد اعظم : لازم نیست خواب این را ببینی. فقط اتفاق می افتاد. درست؟ آنها هیچ رویایی در مورد ازدواج نداشتند اما آنها هم ازدواج كردند.
شاگرد: بعدش زنم حامله بود. (استاد اعظم: شما هم آن را در رویا دیدید؟) نه، یك خانم مسن بود كه در رویای من ظاهر شد و گفت، "این نوزاد خواهد مُرد." او واقعاً مُرد. 
استاد اعظم: اوه، متوجه هستم. متاسفم. ( پس من خیلی خیلی ترسیده بودم.) خیلی متاسفم. شما هنوز هم جوان هستی، پس ممكنه بچه بیشتر داشته باشی. خواهی داشت. باشه؟
نترس. متاسفم. (واقعاً میترسم.) چرا میترسی؟ ( این رویا...) كدام رویا؟ رویای نوزاد؟ (نه. از پیشگویی كردن خودم میترسم.) نباش. نترس... بابت نوزدات متاسفم. تو هنوز جوان هستی. بچه بیشتری خواهی داشت. نترس.   
این قسمت او بود، خُب؟ قسمت اش اینطوری بود. در بعضی موارد، كمی به او بدهكار بودیم. به این خاطر فقط می توانست چند روز، چند ساعت یا چند سال اینجا بماند تا اینكه بتواند همه چیزی را كه بهش بدهكار بودیم را جمع كند. بعدش او می رود. متوجه می شوید؟ خیلی غمگین نباش.
شاگرد: آیا راهی برای رهایی از این پیش آگاهی وجود دارد؟  
استاد اعظم: نیازی نیست. بیشتر ممارست كن، به آن افتخار نكن و به آن اتكا نكن. آنوقت مشكلی وجود نخواهد داشت. باشه؟   
این به خاطر این است كه شما قبلاً مقداری قدرت جادویی داشتی.
وقتی به دنیا آمدی آن را با خودت آوردی. بعضی افراد برای آوردن قدرت خود از ممارست در زندگی قبلی راهی ندارند. بعضی ها می توانند.
پس می بینید بودا شاگردان زیادی داشت و برخی از آنها قدرت جادویی داشتند. بودا بهشان یاد نداد. بعنوان مثال، ماودگالیایانا خودش قدرت جادویی داشت، زیرا در زندگی قبلی اش آن را داشت. 
یا او از  سوپ فراموشی زیاد ننوشید، بنابراین بیاد داشت. در مورد شما، شاید بیش از حد ننوشیدی. شاید آن جام وقتی به شما داده شد بود، تقریباً خالی بود . فقط دو جرعه. آن شخص مسئول آن را ندید و فكر كرد خیلی بوده. و چیزی نگفت.  
در مورد من، چون این جسم را از فرد دیگری قرض گرفتم تا به این دنیا بازگردم، چیزی از سوپ فراموشی ننوشیدم. به همین دلیل است كه من از خیلی چیزها آگاه هستم.
در غیر اینصورت، بیشتر اساتید از چیزی نمی دانند و حتی حس نبوی ندارند. اگر وی مثل همه به دنیا می آمد، چیزی نمی دانست. روحش آگاه بود. افراد دیگر باخبر بودند. شاگردانش هم باخبر هستند، اما او نمی دانست. پس نه هر ... نه هر استاد روشن ضمیری مثل بودا از همه چیز آگاه هست.
برای شما خیلی متاسفم. حتی اگر ما آگاه هستیم...
گاهی اوقات دشمن یا مدیون ما فرزندمان است. نمی توانیم تبعیض بگذاریم كه چه كسی كیست و همچنان او را دوست بداریم. ازاینرو وقتی او می میرد، خیلی رنج می بریم.
می دانم. زمانی كه سگم مُرد، من خیلی زجر كشیدم، چه برسد كه اگر این فرزندتان بوده باشه. اگر اولین یا تنها فرزند بوده باشه، حتی دردناك تر خواهد بود. متاسفم.  
خیلی خُب، وقت خودت را برای ممارست بگذار. شاید پیشگویی برتری داشته باشی. با پیشگویی برتر، برای دانستن چیزها لازم نیست كه خواب ببینی تا از چیزهایی آگاه شوی.  
و این مثبت تر خواهد شد.
اما خوب است كه پیشگویی داری، چون اگر قرار باشه یك آدم بد را ملاقات كنی یا با یك فاجعه روبرو شوی، اگر كسی پیشاپیش به شما بگوید، میتوانی آماده باشی. من هم پیشگویی دارم. اما آنرا نادیده می گیرم. (استاد، متشكرم.)  
اگر خوب باشه، حالم خوبه، اگر نباشه، باز هم خوبم. 
عرق های من به نور تبدیل شدند
ین سومین باری است كه امسال به شی هو آمدم. اولین بار، آخر ماه مارس آغاز آوریل آمدم. وقتی آمدم اینجا افكار منفی زیادی داشتم.   
اما من از اراده قوی خودم استفاده كردم تا به خودم بگویم، "من برای مدیتیشن كردن به اینجا آمدم، تا از نظر معنوی خودم را بالا ببرم، برای پیشرف روحانی، و برای اینكه با بودیساتواهای اینجا متحد شوم."
بعد در عرض یك روز، احساس آرامش بیشتری كردم. احساس میكردم كه ممارست معنویم خیلی سریع بهتر شده است. میدانستم كه نیروی منفی مرا تحریك میكند، اما شدیدا از افكار مثبت برای مقابل با آن استفاده كردم.
در طول آن مدت، روی صوت سماوی درونی خیلی زیاد مدیتیشن کردم، یك روز توانستم روی صوت سماوی هفت تا هشت ساعت مدیتیشن كنم. و در چند سال گذشته، من همیشه نور سماوی درونی را در طول مدیتیشن صوت دیده ام.     
 نور سماوی درونی خیلی درخشان است و راه را برای بالا رفتن صوت سماوی درونی ام هدایت می كند. من خودم خیلی احساس آرامش و آزادی می كنم و همچنین عاشق انجام دادن مدیتیشن صوت هستم.            
آوریل گذشته هوا خیلی گرم بود، ولی باز... وقتی مدیتیشن می كردم، خودم را كلملاً با یك كیسه خواب و شال می پوشاندم. اما با نشستن در آن، احساس می كردم كه تنها در داخل یك قصر نشسته ام. من هیچ كس دیگری را تحت تاثیر قرار ندادم.  
در آن موقع عرق می كردم، اما احساس خیلی خوبی داشتم.
چشم خردم به من اطلاع داد كه آنها قطره های عرق بودند، اما در خود نور را حمل می كنند. من مرتب آنجا می نشستم تا مدیتیشن كنم و احساس ارامش و آزادی می كردم.  
مردم مرتب از من سوال می كنند چطور می توانم گرما را تحمل كنم؟ اما در واقع، اگر می توانستم بر گرما غلبه كنم، سپس عرقم به نوری مبدل می شد كه باعث می شد احساس بسیار خنكی داشته باشم.  
هر از گاهی، خدای باد هم نسیم خیلی خنكی به سمت من عطا می كرد، زوم! و من آن را دوست می داشتم. چون هر وقت مدیتیشن می كنم، از توصیه شما پیروی می كنم، از خدای باد، خدای درخت، خدای زمین تشكر می كنم و بعد احساس می كردم همه خدایان به من كمك می كنند، (حمایت می كنند.)
از من حمایت می كنند تا برای مدیتشن به اینجا بیام. هر بار به اینجا آمدم، در مدیتیشن می نشستم و خیلی سریع پیشرفت می كردم. (اره، خوبه.) 
    
این سومین بار است كه به اینجا آمدم، و احساس آرامش و آزادی میكنم. و احساس كردم كه می توانم بلافاصله با انرژی مثبت در اینجا ادغام شوم. هیچ یك از انرژی های منفی دیگر نمی توانستند روی من تاثیر بگذارند. 
شما آنچه را كه می خواهید به دست میآوردید
شاگرد: من هم یك چیزی شبیه چیزی كه برادر چینی قبلاً گفت را دارم. این توانایی را مشهود شده، داشتم و در نتیجه می توانستم آینده را ببینم. بسیای از رویداها دردناك هستند.
شنیدم كه استاد گفتند كه استاد نیز شاهد تمام این رنج ها بودند، شما وادار شدید آنرا مسدود كنید تا بتوانید مدیتیشن كنید. بعد از اینكه این را شنیدم، به سوی شما دعا كردم تا آن را برایم مسدود كنید، تا قادر شوم مدیتیشن كنم، بنابراین تا به حال، تقریباً همیشه باید به سوی شما دعا كردم تا آن را ببندید.     
و حالا، توانستم به همین زودی آن را ببندم.
دیگر نمی خواهم آن را ببینم. فقط می خواهم چیزهای معنوی را ببینم. هیچ چیز افسرده یا كم و بیش در مورد مصیب ها را دیگر نمی خواهم ببینم. نمی خواهم گذشته و آینده كسی را ببینم.
من فقط خدا را می خواهم. فقط همین را می خواهم.
اگر كسی همین وضیعت را دارد، آنگاه سعی كنید در درون دعا كنید تا آن در را ببندند. دیگر نباید بهش نگاه كنیم، در مورد آن هیچ چیز شادی وجود ندارد.
استاد اعظم: شما چیزی را كه می خواهید بدست میآورید. اگر نمی خواهید،  پس بگذارید همونجا بماند. 
 
​
​

Comments are closed.

    Categories

    All
    For Disciples
    Heartline
    Spiritual Stories
    Spiritual Wisdom
    The Masters
    While On The Path

Powered by Create your own unique website with customizable templates.
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese