گلچینی از یك تماس تلفنی توسط استاد اعظم چینگ های (وگان) "استاد همواره با شما بوده است"، قسمت ۱ ۲۲ دسامبر، ۱۹۹۲ - سانتیمن، پینگ تونگ، تایوان (فرموسا) https://youtu.be/NfwJCOV3JuU ما انتخاب های زیادی را نداریم
استاد اعظم: در واقع، ما انتخاب های زیادی نداریم ما فقط فكر می كنیم كه انتخاب هلیی داریم این نیروی مایاست. اكنون، مثالی را برایتان می گویم. برای مثال، دوتا انتخاب دارید كه بسازید، درست؟ و فكر می كنید كه این انتخاب را كردید چون این صحیح است. درست، خوشحال هستید. شما این انتخاب را كردید، موفق می شوید. اما این حقیقت ندارد. اگر قرار باشه که خواست خدا باشد كه شما در این انتخاب موفق شوید، آنوقت، شما موفقیت خواهید داشت، درغیر اینصورت، در پایان به طرف انتخاب دیگر تغییر مسیر خواهید داد. و بعد در آنزمان فكر می كنید، "من چاره دیگری ندارم.""در عوض، این انتخاب را دارم." در حقیقت، از قبل ترتیب داده شده است. و بار می اید زمانیكه فكر میكنیم كه ما انتخاب می كنیم. بار می اید زمانیكه فكر می كنیم كه ما عامل هستیم. زمانیكه نمی توانیم به كل طرح عظیم جهانی اعتماد كنیم كارما می اید. ما باری را بر دوش خودمان حمل می كنیم، امرسون. امرسون، بله؟ مدرس امریكایی گفت، "بار هنگفتی از دوش ما برداشته می شود، زمانیكه اجازه می دهیم كه خداوند جهان را اداره كند." یك جمله كافی است. متوجه می شوید؟ ما واقعاً انتخابی نداریم. شاگرد: و چیزی مثل اینكه باید وجود ندارد؟ میبایستی این كار را می كردم یا می بایستی آن كار را می كردم. استاد اعظم: می بایستی آن كار را انجام داده بودم؟ شاگرد: این فقط گناه و خطا است، درسته؟ بی فایده است. استاد اعظم: بله، بی فایده. به همین دلیل است كه بهتان گفتم فقط راحت باشید، به زندگی کردن اجازه دهید، رها كنید، و آنوقت خواهید می دانید چه چیزی درست است، چه چیزی اشتباه است. آنوقت با جهان یكی هستید، این طرح عظیم جهانی. وگرنه در طرح جهانی چیزی نیستیم. فقط یك حباب توی دریا هستیم. بسیار سریع می آییم و می رویم. اما بخاطر زمان، برداشت از زمان، فكر می كنیم كه یك مدت زمان از چیزی داریم. در درك جهانی هیچ چنین چیزی وجود ندارد، نظر بانیكه چیزی، در زمانی، اصلاً در مدتی وجود داشته باشد. آن موجود است زیرا كه قدرت مایا می گذارد ما بدانیم كه وجود داریم، كه در مدت زمانی طول عمر و غیره داریم..، كه در طول مدت معینی كاری انجام می دهیم این نمایشنامه مایا است. اما عیبی ندارد. بیایید با آن بازی كنیم. باشه؟ مثلاً: این اواخر، من خیلی خسته بودم. هر وقت با افراد بسیاری باشم، قطعاً خسته خواهم شد، وگرنه خسته نیستم. میتوانم بهتان بگویم. دیروز شنیدید كسی میگفت، "می توانم از دیوار بالا بروم. می توانم از كوهی بالا بروم، می توانم در اواسط شب راه پیمایی كنم، بدون تقلای جسمی، بدون خستگی ذهنی، و در هر شرایطی در كنترل باشم." اما، زمانیكه با مردم هستم، تمام توجهم را به شما ادا می كنم، آنوقت خسته ام. چون توجه من خیلی به بیرونه، و من در نهاد نیستم. من در درون هستم، لیكن در بیرون نیز هستم. در درون خسته نیستم، اما در بیرون خسته ام. بدنم خسته است چون فقط ظرفیت ماشین را دارد. راننده وقتی ماشین "کاپوت" خراب است نمی تواند کاری انجام دهد. هنگامی كه موتور ماشین وحشیانه زیاد کار كند سپس آن بحدافراط گرم است، باید توقف كند. در غیر اینصورت از بین خواهد رفت. همین، همش در باره اینه، بدنم فقط یك ماشینه. بعضی اوقات می تونم دیوانه وار از آن کار بكشم. اما بعضی وقتا باید آن را متوقف کنم. یا شاید این طور فكر كنیم. شاید گاهی آن فكر را کنیم، چون این یك عادت است كه فكر میكنیم ما كننده هستیم. اما در واقع، كل طرح جهانی قبلاً برنامه ریزی شده است. بیاد می آورید، "حتی یك تار مو می افتد، آن هم خواست خداست." اما ما همه چیز را می دانیم، ولی چیزی نمیدانیم. ما آگاه هستیم، هر كتابی را مطالعه می كنیم، اما هرگز متوجه نمی شویم. "شنیدنی که می شنویید اما درك نمی كنید. دیدنی كه می بینید، اما دریافت نمی كنید." مشكل این است. بنابراین، ما به راهنمایی مانند یك استاد نیاز داریم. ایشان دوباره با اعتقاد راسخ، با نیروی كامل روشن ضمیری از روشن ضمیری-خویش توضیح می دهند، سپس شما متوجه می شوید. یك مالك بانك كه با شما صحبت می كند، متوجه میشوید كه پشتیبانی سرمایه را دارد. اما دیگری كه هیچ سرمایه ای ندارد اما درباره پول صحبت می كند، در مورد میلیاردها صحبت میكند، معذالك هیچ ضمانتی به شما نمیدهد. متوجه می شوید منظورم چیست؟ بله، بله. اختلاف این است. هر دو در مورد پول صحبت می كنند، اما شما توسط كسی كه میلیونر است در امان هستید، و توسط كسی كه هیچ پنی ندارد امن نیستید. شاگرد: شما اشاره كردید كه همه چیز از قبل برایمان ترتیب داده شده است؟ (استاد اعظم: بله، بله.) و این سوالی را به ذهنم می آورد از اینكه: اگر قبلاً ترتیب داده شده است، پس منظور از تلاش برای روشن ضمیری یا رستگاری چیست، اگر تلاشمان در این نكته واقعاً بی معنی است؟ استاد اعظم: شما باید تلاش كنید برای اینكه بدانید كه نیازی به تلاش ندارید. شاگرد: منظورتان این است كه تلاش كنید تا وقتی كه منصرف می شوید؟ استاد اعظم: نه، شما تلاش می كنید تااینكه درك می كنید كه كاملاً، كاملاً درك می كنید كه هر تلاشی بی فایده است. باید تلاش كنید تا بعداً در مرحله بدون زحمت باشید. اكنون، مهم نیست که من به شما چه بگویم، باز هم تلاش می كنید. و من می گویم، "بفرمایید و تلاش كنید." شدیدتر تلاش كنید، تا زمانی كه شما به مرحله ایی برسید كه می دانید، "چرا باید تلاش كنم، من در حال حاضر همیشه همین جا هستم؟" "من قبلاً رسیدم" اما فعلاً برایتان می گویم، شما درك نمی كنید. بنابراین شما باید تلاش كنید تا متوجه شوید كه نباید تلاش كنید. چون در این لحظه اگر بهتان بگویم "تلاش نكنید"، آیا می توانید توقف کنید؟ آیا می توانید آروم باشید و تسلیم شوید؟ اگر شما بتوانید... شاگرد: خوب، واقعاً تشخیص دادم كه خودم اینكار را انجام می دهم، ولی بعد از برنامه یك كم عقب تر احساس كردم و بعدش دوباره به تلاش برگشتم. استاد اعظم: بله، همینطور است. پس، تو هنوز اونجا نیستی، متوجه می شوی كه مقصودم چیست؟ پس سعی كن كه بیشتر تلاش كنی، و بعد یك روز از تلاش کردن دست خواهی كشید. هدف همین است. چون اگر الان تلاش نكنیم، نمی توانیم احساس راحتی كنیم. تا زمانیكه تلاش كردن را متوقف کنی و باز هم احساس راحتی كنی، حالا، اگر تلاش نكنی، به دردسر می افتی. بسیار خوب. شاگرد: پس اگر مثلاً قرار بود دست از تلاش بردارم، اگر بگویم از تلاش كردن دست برمی دارم حتی با اینكه از آگاهی كامل ندارم، این هم بیفایده خواهد بود. آیا این چیزیست كه پند شماست؟ استاد اعظم: بی فایده. شاگرد: پس، شما باید واقعاً پیش از آن به آن سطح درك برسید. (بله.)، (بله.). استاد اعظم: نه درك ذهنی، بلكه واقعا راحت. واقعا راحت باشید. حالا، بطور عقلانی، متوجه میشوید در باره چه صحبت می کنم. شما متوجه می شوید، متوجه می شوید. اما با تحقق متفاوت است. صحیح؟ Comments are closed.
|