"سه زاهد گوشه نشین" توسط لئو تولستوی گلچینی از یك سخنرانی توسط استاد اعظم چینگ های (وگان) "آموزه های آیین تائو از كتاب لیه تازو،" قسمت ۲ سرزمین جدید، تایوان (فورموسا) - ۱۷ سپتامبر و ۱ اكتبر ۱۹۹۵ (در اصل به زبان چینی) https://youtu.be/dWipYH2KyU سه زاهد گوشه نشین
(نقل توسط استاد اعظم چینگ های) داستانی در مورد سه نفر که در جزیره وحش زندگی می کردند. هر روز با شادمانی بسیار زندگی می کردند. به خداوند در بهشت اعتقاد داشتند. یك كیشش به این سه نفر احساس ترحم كرد، مانند اینكه آنها نمی دانستند خداوند كیست. او بسرعت قایقی گرفت و به آنجا رفت تا به آنها اعتقاد به خداوند و اینكه خداوند چه كسی است را تعلیم دهد، وگرنه آنها به جهنم میرفتند و یا چیزی. میبایست عیسی مسیح را بشناسند، هر روز این و آن را تلاوت كنند. به این سه اجنبی که در مورد عیسی مسیح یا نام خداوند هیچ چیزی نمی دانستند ترحم كرد. آنها اصلاً ملتف كتاب مقدس نمی شدند. زمانیكه شنید در آنجا سه نفر مانند آدم های وحشی زندگی می کردند، یك قایق گرفت و به آنجا رفت، و از آنها پرسید، "چه اعتقادی دارید؟" آنها گفتند، "ما به خداوند اعتقاد داریم، به خدا وند ایمان داریم." می كنید؟" او گفت, "شما چگونه نزد او دعا آنها گفتند: "هر روز می گوییم ما عاشق شما هستیم." چه چیز دیگری؟ "خدایا شکر. شما سه نفر هستید. در اینجا ما هم سه نفر هستیم. ما همه یكی هستیم. هر روز مثل این دعا می كنیم." كشیش بینی خود را جنباند و به آنها گفت، "افسوس، افسوس. این یك دعا نیست! چگونه می تواند بعنوان دعا محسوب شود؟ شما هیچ خبری ندارید! هنگاهی که مانند این صحبت می کنید، خدا به شما گوش نخواهد داد. اجازه بدهید که بشما بگویم، این كتاب مقدس انجیل است. شما باید آن را هر روز از اینجا تا اینجا بخوانید و به سبك خاصی دعا كنید." او به وضوح توضیح داد. آنوقت آنها گفتند، "ما سواد نداریم. از كلمات چیزی نمی دانیم." او گفت، "بسیار خُب. من ساده ترین آیه را خواهم خواند. شما آن را حفظ كنید و از حالا به بعد مثل این دعا كنید. این دعا را تلاوت كنید، و نام عیسی مسیح را تلاوت كنید. سپس موثر خواهد شد. متوجه می شوید؟ آنها گفتند، "بله." آنها سخت کوشش كردند تا همه چیز را حفظ كنند. بارها دوباره و دوباره آن را از برخوانند. سپس، كشیش فكر كرد که خوب است چون آنها می توانستند پنچ نام مقدس را تلاوت كنند. او یك قایق گرفت و آن جزیره جنگلی را ترك كرد. اما در وسط سفرش در اقیانوس، بطور ناگهانی دید که آن سه اجنبی از جزیره جنگلی می آیند. آنها روی اقیانوس، در سطح آب، راه رفته بودند، آن قایق را دنبال می كردند. آنها گفتند، "لطفاً برای یك مدتی توقف کن. ما جمله آخر را فراموشش كردیم. چگونه دعا کنیم؟ ما فراموشش کردیم." كشیش آنچنان شوكه شد كه نزدیك بود بپرد توی اقیانوس. متوجه می شوید؟ این شكلی است. در وضعیت خودشان، آنها لب آب آن اقیانوس زندگی می کردند. ذهنشان هر روز ساده و پاك بود. از صمیم قلب به خدا اعتقاد داشتند. تبعیض قائل نمی شدند و نمی توانستند بین خوب و بد فرق بگذارند. نمی دانستند که خدا خودشان بودند، و آنها خدا بودند. هر روز آنها می گفتند، "خدایا شما سه تا هستید، و ما نیز سه هستیم." همگی آنها بسیار شاد بودند. آنها نمی دانستند دعا چیست. تا اینكه كشیش آمد كه دنیایشان را خراب كند، آنها نمی دانستند دعا چیست. آخرین جمله دعا را فراموشش كردند و آشفته شدند، برای این روی اقیانوس دویدند تا كشیش را پیدا كنند. به همین ترتیب، برای ما ممارست كنندكان معنوی، بسیار مهم است که صداقت و قلب پاك داشته باشیم.این نیست که به دانستن كتاب مقدس انجیل، و تلاوت شعار طولانی شفقت بزرگ نیاز داشته باشیم، یا با چنین و چنان روشی چندین بار در روز بودا را پرستش كنیم، یا دراز كشیده یا نشسته سجده های بزرگ یا كوچك تر را درست كنیم. پیروی كردن از یك مجموعه حجیم قواعد لزوماً موثر نیست. اگر صاق نباشید، بیفایده است، مهم نیست چگونه با تمام و كمال آن را بجا بیاوریم، یا چگونه بخوبی یا چگونه بدقت عبادت كنیم. از تجربه خودمان، آن افراد ساده ای که در مناطق دور دست با آلودگی كمتری از مواد زندگی می كنند، قلب پاك تری دارند. برای آنها نائل شدن به تائو (حقیقت) آسان تر است. Comments are closed.
|