آشکار سازی استاد اعظم چینگ های در مورد سیاره دِی و، قسمت ۴ (Revelations about the Planet Diw, P4)9/14/2022
Special Series Excerpt from a conference between Supreme Master Ching Hai and members of Supreme Master Television team (all vegans) Supreme Master Ching Hai's Revelations about the Planet Diw, Part 4 سریال ویژه گلچینی از یك كنفرانس بین استاد اعظم چینگ های و اعضای تیم تلویزیون استاد اعظم (جمعاً وگان) آشکار سازی استاد اعظم چینگ های در مورد سیاره دِی و، قسمت هیچ چیز در كائنات مفقود نمی شود اما هر چه موجودات فضایی دارند، آرزو میكنیم كه داشته باشیم، مطلقاً همه چیز را می خواهیم؛ حتی توانایی ذهنی اشان، شخصیت اشان، هماهنگی اشان، اصالت اشان، آسودگی خاطرشان، نظم و آرامش اشان، هر چیزی را كه آنها دارند. و از نظر فیزیكی هم همینطور. دیگه اینكه وگان هستند تا شما را خوشحال كنند. [...] آنها فقط آمدند تا بررسی كنند تا ببینند چرا اینجا اینقدر پر سر صداست. اینقدر زاری و سوگواری دردناك كه می توانند بشنوند. هیچ چیزی در كائنات مفقود نمی شود. خشونت ما نسبت به یكدیگر و موجودات دیگر زمین و آسمان را به لرزه درآورد، قبلاً برایتان بیان كردم. حتی كائنات را به لرزه درآورد. چون این یك نوع انرژی تاریك، اما تاریك قدرتمند است. شاید شما آنرا احساس نكنید، اما بقیه احساس میكنند. حتی ارواح و شیاطین همگی آنرا احساس می كنند. به همین دلیل است كه جذب سیاره ما می شوند، بخاطر این نوع انرژی تاریك و قدرتمند كه می توانند در آن رشد كنند. درست مثل موجودات بهشت كه در نور و عشق خدا شكوفا می شوند: این نوع انرژی. و شیاطین و دیوها توی این انرژی فتنه انگیز، تاریك اما قدرتمند رشد می كنند. هر موجود در محیطی متفاوت رشد می كند؛ درست مثل قوم- ماهیها كه در دریا رشد می كنند. [...] آنها شبیه ما هستند، شبیه- اروپایی ها "شبیه ما هستند." شبیه- اروپایی ها. بلند قد هستند، مثل اروپایی های بلند قد. مثل اغلب اروپایی های بلند قد. "آنها همه جور رنگ مو دارند." پوست-زیبا. تكنولوژی بالا." من سریع نوشتم. خلاصه نوشتم. "اصلاً قوم- حیوان ندارند،" قبلاً برایتان گفتم." هیچ نوع حشره مضر." "درخت دارند، گل هم دارند. خانه هایشان زیباست و غیرقابل توصیف است- تمامی در هوا معلق هستند." روی زمین خانه ندارند. میتوانند داشته باشند. فقط برای دكور یا چیزی، یك سری هم دارند. زندگی در هوا را ترجیح می دهند. خانه هایشان از كریستال شفاف است، اما نمی توانید داخل را ببینید. از بیرون نمی توانید درون را ببینید. خلوت و آسایش خصوصی كامل دارند، اما دیوارها شبیه كریستال هستند. به نظر نمایان، شفاف، زیبا، درخشان، پرجلا هستند. اوه، حالا اینجا میگه، "وگان، در سطح چهارم معنوی هستند." این چیه؟ "زیبا و قابل رؤیت." نامرئی نیستند. چون بیشتر سیاره های- ابعاد بالا كه بودا در موردش صحبت كرده، یا شما در دید تان دیده اید، یا من راجع به آن با شما صحبت كردم، بیشتر نامرئی هستند. برای چشمان عادی ما نامرئی هستند، اما برای آنها مرئی اند. اگر به آنجا رفتید، این سیاره برای چشمان عادی شما قابل مشاهده است. منظورم این است كه "مرئی" هستند. خلاصه نوشتم، برای این متوجه نشدم چی بود. مثل یك دكتر هستم، دست خط خودم را نمی توانستم بخوانم. "حدود ۱ متر و ۷۰ سانت بلند هستند، كم وبیش . پرواز می كنند، راه نمی رونند." اگر مسافت كم باشه، اگر دوست داشته باشند، راه می رونند. "خیابان های آنها با طلا سنگفرش شده است." "میوه و سبزیجات دارند." "هم غذای پخته شده و هم خام دارند. لباس هاشون- همه رنگ. آنها نیز توسط تماس فیزیكی متولد می شوند." مثل ما، اما در این نوع لذت جسمانی افراط نمی كنند. فقط زمانی كه بخواهند موجود خوشبخت دیگری را به دنیا بیاورند، آنوقت اینكار را می كنند. همچنین می توانند در صورت تمایل از تكنیك های مختلف برای بچه دار شدن استفاده كنند. بستگی داره. "هر آینه عاشق هم می شوند." غافل گیر! "و هیچ وقت طلاق نمی کیرند." "ازیك سیستم تبادلی استفاده می کنند." نمایانگر اینكه پول ندارند. همه چیزی را رد و بدل می كنند. تماماً برای استفاده مشترك. هر كسی چیزی را اهدا می كند، و همه با هم از آن استفاده می كنند، هر كسی به چیزي كه نیاز دارد، می تواند از آن چیز مصرف كند. لیكن بدون پول. بدون خرید و فروش. "همه با هم در حالت آرامش هستند، كوهستان و رودخانه ها تقریباً شبیه اینجاست و همچنین اقیانوس ها. به استثنای اینكه از پاكیزگی و زلالی می درخشند." بله. "در دریا نیز هیچ قوم- حیوان وجود ندارد." نه ماهی، نه كوسه-، نه قوم- نهنگ آدمكش هیچی. نیازی نیست. در سیاره اشان، نیازی ندارند." "اگر بخواهند به جایی بروند، فقط عبای پروازشان را می پوشند." و بعد، فقط میروند. چقدر راحت. اگر در اینجا اینكار را انجام دهیم، باید پوشش های زیادی داشته باشیم، سر تا پا پوشیده باشیم، چون نگران هوای سرد و گرد و غبار باد هستیم. و باد می وزد، به چشمانمان آسیب میزند. موی ما را پیچیده و در هم و بر هم میكند. آنجا، آب و هوا ناب و بسیار دلپذیر است. همه جا. همیشه یك درجه مشابه. آب و هوا به مردم صدمه نمی زند. باعث نمی شود احساس كنید امروز خیلی گرمه، فردا خیلی سرده. باران و باد و هر چیزی فقط بر اساس ضرورت است. نه بیشتر، نه كمتر، نه مثل باران زیاد و بعد چند روز آفتاب گرم. اینطور نیست. همیشه کاملا تنظیم شده است بطوریكه اصلاً نمی توانید شکایت كنید. مردم با رضایت و شادی در آنجا زندگی میكنند. پس، مجبور نیستند در مورد محافظت خودشان بیش از حد نگران باشند. خانه هایی كه دارن فقط بخاطر اینكه دارند. اگر خانه ای هم نداشته باشند، همچنین خرسند هستند، نیازی ندارند. اما آنها خانه هایشان را دارند تا بتوانند وسایلشان را بگذارند. وسایلی را خلق می كنند و در آنجا می گذارند. یا می توانند در آنجا استراحت كنند، به كوه، رودخانه، اقیانوس نگاه كنند. فقظ برای اینكه داشته باشند. بعلاوه، "در دریاچه، در اقیانوس هیچ قوم- ماهی وجود ندارد." قبلاً بهتان گفتم. اما پیشاپیش بیش از حد گفتم لذا حالا همینجا را می خوانم. وقتی راه میروند، حتی با سطح تماس حاصل نمی كنند. مثل شناور بودن است. مثل اینكه حتی پاهایشان را تكان نمی دهند. اگر مایل باشند، می توانند، از سوی دیگر می توانند در هوا، بالای سطح زمین سُر بخورند. اگر بخواهند می توانند روی زمین، روی سطح زمین فرود بیایند. اما به خاطر سرعت در حركت، اگر مجبور باشند مسافت های طولانی را طی كنند، راه نمی روند. اگر مایل باشند با اوقات فراغت قدم بزنند و گلها و زمین طلایی زیر را احساس كنند، آنوقت راه می روند. سوای اینكه نیازی به كفش ندارند. انیجا نوشتم! "به كفشی نیاز نیست." طلای آنجا نیز نرم و انعطاف پذیره، انگار می داند چقدر وزن دارید و چقدر می خواهید رویشان گام بردارید. یك مانع یا سختی نیست، مثل این است كه انعطاف پذیره، مثل یك طلای نرم است. مثل طلا می درخشد. طلای خالص است، اما مانند طلا در سیاره ما نیست - این خیلی سخت است. (جالب است.) جالب. و "زمینشان پاك و نرم است. چمن هیچ كرم و حشره ای ندارد. می توان روی چمن یا ساحل خوابید. اشكالی ندارد. سواحل مثل مروارید های كریستالی می درخشند، اما نه سخت. نرم، گرم، همچنین انعطاف پذیر." یك چنین ساحلی را تصور كنید. حالا فكر می كردم سواحل هاوایی در دنیا بهترین هستند، چون مانند شن و ماسه بنظر می رسند، اما شن و ماسه نیستد، به این دلیل است. مثل قسمت غلتیده شده یك پوسته ناصاف صدف است. به این دلیل است كه اینقدر سپید هستند. و خیلی نرم هستند، سخت نیستند. به همین دلیل مردم سواحل هاوایی را دوست دارند، هیچ وقت سخت نیستند، حتی زمانی كه خورشید به آنها می تابد. چون از صدف های دریایی درست شده اند. نمیدانم چند میلیارد سال طول كشید كه باعث شود این شکلی گرد و نرم و انعطاف پذیر شود. اما در این سیاره، حتی بهتر از این است. درخشان به مانند كریستال بنظر می رسد، اما بسیار نرم است. مثل ماساژ دادن و نوازش دادن به پاهایتان است، بجای صدمه رساندن یا بگذارد پاهایتان جسم خشنی مثل شن را احساس كند، نه! نمی توانم توصیف كنم. كم و بیش اینطوره. سعی كنید متوجه شوید، اگر نه، كي اهمیت میده؟ به هر حال سیاره ما نیست. چیكار كنیم؟ برای ما هیچ فایده ای ندارد. به خواندن ادامه دهید، یا قبلاً به خواب فرو رفتید؟ شاگرد: لطفاً ادامه دهید. مطلع شدن در مورد این سیاره خیلی هیجان انگیز است. استاد اعظم: اوه، واقعاً؟ (بله، آب دهان ما جاری می شود و در رویا غرق می شویم.) آرزو می كنید، كاش مال شما باشه. شاید یك روز. كي میدونه؟ شاید با بشقاب پرنده بیایند و ما را دعوت كنند كه مدتی آنجا باشیم. خیلی خوب میشه. فقط این است كه آنها می دانند كه ما در اینجا مورد نیاز هستیم. كاری را كه بهتان گفتم انجام دهید، نه كاری را من انجام می دهم من واقعاً از این متنفر هستم. گاهی واقعاً دلم می خواهد خودم هم فرار كنم، اگر بخاطر نرم بودن قلبم نباشد. حتی برخی از مردم آرزو می كنند كه دهه های بیشتری اینجا زندگی كنم، یا خیلی بیشتر، طولانی تر. "نه، ممنون." می دانید، بدن بیش از حد خسته است. آنقدرها دوام نخواهد آورد. حتی اگر خیلی دوام بیاره، بعدش چی؟ باید دندان های خودم را ظاهر كنم، یا چی؟ یا هردو ده سال یك بار به دندانپزشك بروم تا دندان های جدید بكارم؟ یا دندان های مصنوعی. و بعد هر جا می روم باید یك لیوان آب با چیزی در آن را حمل كنم. آنوقت فكر نمی كنم بتوانم هیچ وقت جایی بروم. به شما گفتم، در حال حاضر برای من خیلی سخته كه جا بجا بشم، با داشتن این همه دارایی ها، تصور كنید، یك، دو، سه، چهار، پنچ، شش تلفن. و دو صحفه كلیدی و دو مانيتور كامپوتر. فقط در یك مكان. در مكان های دیگر آماده به كار، هم كم و بیش همینطوره. و اضافه بر آن دو تا كامپیوتر. در جای دیگر نیز، كامپیوترهای بسیاری، بسیاری از گوشی های تلفن، بلند گوهای بسیاری. چون گاهی نمایشنامه هایی كه برایم می فرستید دارای صدای خیلی ملایمی هستند. من دور نشستم نمی توانم بخوبی بشنوم. اگر خیلی نزدیك بشینم، آنوقت تشعشعات خیلی قوی هستند. حتی به چشمام بیشتر صدمه می زند اگر صحفه های روشن را تماشا نكنم، چشمانی من مشكلی ندارد. به محض اینكه بشینم و به صحفه درخشان نگاه كنم، چشم های من شروع به درست كردن لحظات ناخوشایندی می كند. هنوز باید به كار كردن ادامه دهم. با وجود همه اینها نمی توانم توقف كنم. بنابراین، چند روز پیش به یكی از برادرانتان كه برای چیزی با او تماس گرفتم، گفتم. گفتم، "آیا شما از جهنم می ترسید؟ چون من نمی ترسم." او گفت، "نه، ما نمی ترسیم." گفتم، "بله، البته، چون ما از قبل در اینجا مثل جهنم کار می كنیم." پس ما ابداً از جهنم نمی ترسیم. این استاد شما نیست كه صحبت می كند، قرار نیست این كلمه گفته شود. فقط فكر كرد. اما امریكایی ها، آنها خیلی چیزها را به من یاد دادند. خیلی واژه های عامیانه و غیر ادبی، من هنوز سر در نمی یارم. یكی گفت، "من به شما مسابقه ای برای پولتان می دهم." و یكی یرای من ترجمه كرد گفت، "مقصودش اینه كه شما را دوست داره، استاد." آیا دوستان ابدیت را بیاد میآوردید؟ یكی از ستاره های فیلم، پاتریك كیلپاتریك چیزی شبیه این گفت. اگر شما امریكایی باشید، باید این واژه عامیانه را بدانید. یك امریكایی برای من ترجمه كرد. گفت، "او می گوید كه شما را دوست داره، استاد." گفتم، "چرا فقط نگوییم، شما را دوست دارم؟" او چیزی شبیه به این گفت، "اگر من ۲۰ سال جوان تر بودم، به شما مسابقه ای برای پولتان می دادم." شما آن ضرب المثل را نمی دانید؟ (من آن ضرب المثل را نمی دانم.) اوه، شرم بر شما باد. حتی من نیمی از آن را می دانم. مهم نیست. مقصودم این است كه، آن را تقصیر امریكای ها می گذارم، باشه؟ آنها خود را با بسیاری از واژه ها ی عامیانه و عبارات آرام می كنند. كه یك خانم به اصطلاح شایسته نباید تكرار كند. پس، از من یاد نگیرید. كاری را كه بهتان گفتم انجام دهید، نه كاری كه من انجام می دهم. Comments are closed.
|