The Peace Seekers
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese

استاد را بیاد بیاوردید، مانند استاد بشوید (Remember Master, Become Like The Master)

8/31/2019

 
Picture
" فیض الهی ناشی از تصویر یك بودای زنده، قسمت ۱"
 سخنرانی توسط استاد اعظم چینگ های (وگان)
مونت كلیر، كالیفرنیا، امریكا - ۲۱ مارس، ۱۹۹۱
(در اصل به انگلیسی

استاد را بیاد بیاوردید، مانند استاد بشوید
 
​هر چه بیشتر به استاد فكر كنیم،
ما فقط بیشتر مثل وی می شویم
و افراد بسیاری هم دچار سوء تفاهم در مورد سطح  من می شوند
به عنوان مثال، افراد بسیاری فكر می کنند که شما را مجبور می کنم که مرا بیاد داشته باشید، و سپس شما طبیعت بودای خودتان را فراموش می کنید. از طرف دیگر، گفته شده، "همه چیز یكی است." نمی دانند که طبیعت بودایی من و طبیعت بودایی شما یكسان است. 
بیاد آوردن من به معنی بیاد آوردن خودتان است. هیچ  پیام خلافی وجود ندارد، چیزی نیست که از آن بترسید. كسانی که به طبیعت بودایی خود دست یافته اند، سپس طبیعت بوداییشان و طبیعت بودایی ما متصل شده اند، پس زمانی که آنها را  بیاد می آوریم، این شبیه بیاد آوردن خودمان است. اما اكنون اگر مجبور شویم خودمان را به یاد بیاوریم، چگونه می توانیم اینكار را انجام دهیم، درك می کنید؟    
ما می دانیم که دارای هر نوع نكات ضعفی هستیم، انواع وابستگی های دنیوی، همه جور جهالت، می دانیم که هنوز هم شایسته نیستیم.  
حتی اگر به آنچه استادمان گفته معتقد باشیم، که طبیعت یکسانی همچون استاد را داریم، که ما نظیر استاد هستیم، اما جهل ما، خطاهای ما، درك ما، ما را مسدود کرده است. اینها نمی گذارند که تمام چیزهایی را که استاد ما گفته درك كنیم. آنها به ما رخصت نمی دهند که در منزلت یكسانی همچون استادمان قرار بگیریم. ما در حال حاضر صد در صد به وضوح می دانیم. به همین دلیل است که به استادمان تعظیم می کنیم، "اوه، آن شخص صد در صد روشن ضمیر است." به همین دلیل است که برای استادمان دلتنگ هستیم، و در امیدها از او انتظار داریم، و به او ایمان می آوریم، درك می كنید؟       
اما به او ایمان داشتن به معنی ایمان داشتن به كیست؟ به این معنی است که به طبیعت بودایی احاطه شده گرداگرد خودمان ایمان داریم، نه چیز دیگری.
هر چه بیشتر به استاد ایمان بیاوریم هر چه بیشتر درباره او فكر كنیم، بیشتر شبیه به او می شوم. سپس با او متحد می شویم؛ این به این معنی است که ما با استادمان یكی می شویم. بنابراین چرا نیاز به صحبت در مورد دوگانگی وجود دارد؟ آیا ما باید بگوییم که استاد و من دو تن هستیم؟
استاد بودا شده است، بنابراین فردا من بودا خواهم شد؛ پس آیا دو بودا وجود دارد؟ دو تا بودا، اما یك طبیعت بودایی، متوجه می شوید؟ یك طبیعت اصلی. پس، در اشتیاق سوزان بودن برای استاد هیچ ترسی وجود ندارد.
دلتنگی برای استاد چه معنی دارد؟ به این معناست که بیاد میآوریم استاد چه گفته؟ استاد به ما چه آموخته است، استاد چگونه رفتار میکند، چگونه استاد دلسوز است. سپس بتدریج شیبه آن می شویم، درك می کنید؟
"نزدیك تر به مركب آنگاه تیره می شوید. نزدیك تر به نور در اینصورت نور می شوید" اما چقدر نزدیك؟ این نزدیك بودن از لحاظ قیزیكی نیست، بلکه نزدیك بودن در اهداف در ایده ال در افکار است. هر چه بیشتر نزدیك تر باشیم، بیشتر شبیه می شویم. هر چه بیشتر ما شبیه شویم. به مرتبه برتر می رویم، درست؟ 
از اینرو بسیاری از مردم مرا درك نمی کنند، آنها مرتب گوشه می زنند، می گویند که اگر استاد به شاگردان بگوید که آنرا انجام دهند، سپس شاگردان طبیعت بودایی خود را از دست می دهند. مثل این نیست. این فقط یك راهی است برای من که به شما كمك كنم.
زیرا اگر من مجبورتان كنم تا طبیعت بودایتان را بیاد بیاوردید، برای شما بسیار دشوار است. شما نمی دانید، هنوز کاملا نمی دانید، شما فقط یك كم درك كردید، اما اعتماد بنفس کامل به خودتان ندارید. شما فقط اعتماد به نفس بیشتری نسبت به قبل دارید، همین، صحیح؟  
تا روزی که، ، اگر تدریس من را مدام به یاد بیاوردید و آنرا تمرین کنید، مرا بیاد بیاورید، سپس انرژی من با انرژی شما ادغام می شود، و پس از آن شما مانند من خواهید شد. 
در تمرین معنوی، هر شاگرد راه متفاوتی برای ورود دارد. بعضی افراد دارای رویایی هستند؛ آنها به سطوح بالاتر می روند و قلمروهای زیبایی را می بینند، و سپس ایمان می آورند، و به ممارست ادامه می دهند. بسته به هر فرد، استاد را هم یك کم یا بسیار زیاد به یاد می آورند.      
و افرادی وجود دارند که بخاطر درك خودشان وارد می شوند. آنها فكر می کنند که تعلیمات استاد بسیار سودمند، بسیار روشن است، و بر حسب افکارشان بسیار منطقی، و خیلی زیاد شبیه به انتظاراتشان از یك استاد می باشد. آنها صد در صد مطمئن هستند که این برای آنها درست است، و هیچ نظریه دیگری وجود ندارد که آنها تحسین کنند. به همین دلیل وارد می شوند. اینطور است که، آنها مسیر حكمت را دنبال می کنند.  
و ما از طریق راه معجزه آسا وارد می شویم. به این معناست که قلمروهای زیبایی را می بینیم، سپس می دانیم که آن قلمروها واقعی هستند. اما قلمروهای وهمی متفاوت می باشند، به شما اختلاف مابین قلمروهای واقعی و قلمروهای وهمی را آموزش داده ام.  
با این حال، بسیاری از افراد هنوز هم متوجه نمی شوند، و مرتب چیزهای مختلف را تذكر می دهند. آنها جرعت نمی کنند که بطور مستقیم بگویند، اما مدام به من تذكر می دهند که نباید افراد را به نگریستن به این قلمرو یا آن قلمرو وادار کنم؛ آن قلمروها غیر واقعی هستند. چگونه می توانند غیر واقعی باشند؟  
قلمروهای وهمی وجود دارند، و قلمروهای واقعی وجود دارند. اگر تمام قلمروها غیر واقعی باشند، چگونه ما هزاران هزار سیارات بسیار زیادی در بیرون داریم؟
قلمرو ما نیز یك قلمرو وهمی است، اما وهمی نیست. متوجه می شوید؟ وجود دارد اما وجود ندارد، همین.  باید بر دروغین تكیه کنیم تا حقیقت را پیدا کنیم. اگر همه چیز غیرواقعی، غیرواقعی، غیرواقعی، غیرواقعی است، پس برای چه ممارست می کنیم؟ اگر همه چیز كاذب است، پس آن را فراموش کنید، درست؟ پس با چه چیزی خودمان را نگه داریم که به بالا برویم؟ با وجود اینکه پلكان سطح بالا نیست، آن اتاقی نیست که بخواهیم به آن وارد شویم، اما باید از پلكان استفاده کنیم تا به اتاق وارد شویم، تا امن باشیم. مسئله این است.     
و افراد بسیاری هستند که می گویند چرا باید تصویر استاد را در بر اویزان کنیم، یعنی به فرم خارجی چسبیدن. اما آنها فراموش کردند که ما حتی نمی دانیم "کوان کونگ" کیست؟ او چند هزار سال پیش زندگی می کرد. فقط عکس هایی از او نقاشی کردند، و ما را وادار کردند که به آنها تعظیم کنیم. و گاهی ما را وادار می کنند که به بودای چوبی، بودای مسی، صلیب تعظیم کنیم، یا صلیب را به یاد بیاوریم، یا صلیب در بر اویزان کنیم.     
شما تصویر استاد را در بر اویزان می کنید، که هنوز زنده است، که شما به وضوح می توانید ببینید، و آنها این را به فرم چسبیدن می نامند. پس در مورد در بر اویزان کردن همه تصاویر دیگر چه؟
اشکالی ندارد که آنها را در بر اویزان کنید زمانی که استاد هنوز زنده است، زمانیکه هنوز ضعیف هستیم، ما آن را در بر اویزان می کنیم تا یك کمی به آن تکیه کنیم تا  بتدریج یك کم پیشرفت کنیم. یك نوزاد تازه به دنیا آمده، یك بچه دو یا سه ساله،  بدون اینکه دستش را بگیریم نمی توانیم او را مجبور به دویدن کنیم، یا بدون اینکه کسی بایستاد تا به او كمك كند. فقط اجازه دهید چند قدم راه رود، و بعد والدین باید او را بگیرند، درست؟ در غیر اینصورت، او مرتب می افتد، و به سر یا گردنش آسیب می رساند، برای مثال شبیه به این.  
در آینده، زمانیکه شما قبلاً پیشرفته شده اید، در آنزمان، حتی به استاد بیشتر احترام می گذارید، زیرا شما درك خواهید كرد که استادتان از بین چه مقدار رنج گذشته است، و حتی بیشتر از اكنون به این احترام میگذارید. در حال حاضر آنرا در بر اویزان می کنیم برای اینكه پایداری کنیم، بقدری که بتوانیم ممارست کنیم،
درست مثل یك كودك که راه رفتن را یاد میگیرد، هنوز پایدار نیست، ازاینرو باید دست والدینش را بگیرد. اما به این معنی نیست که به والدینش متكی است. باید به آنها تكیه کند تا رشد کند. این نیست که والدین مایل باشند که فرزندانشان کاملاً به آنها تكیه كنند، و همیشه در همه جا دست فرزندانشان را بگیرند. آنها این را می دانند. 
والدین افراد دنیوی هستند اما آنها می دانند چه زمانی دست  فرزندانشان را نگه دارند، و چه موقعی رها كنند، چه برسد به یك استاد، چگونه امکان دارد که او نداند چه زمانی به حال خود بگذارد، چه زمانی نگه دارد. با این وجود آنها مرتب تذکرمی هند. درك می کنید؟ 
هر جا می روم،  برای من مهم نیست اما وقت ندارم که توضیح بدهم. پس بگذارید هر چه هست، باشد. من درمورد این چیزها نگران نیستم. اگر بخواهم که بطور واضح توضیح بدهم، خیلی خسته کننده است. ما مجبور خواهیم بود که یك مدتی بحث کنیم. پس هر جا می روم، من فقط وانمود می کنم نظیراین که "طبیعت انسان  ذاتاً ساده است" مثل به این. چیزی نمی دانند؛ این کمتر خسته کننده است. همگی خرسند هستند، متوجه هستید؟   
آموزش فقط برای شاگردانم هست. برای افراد غیره، هر کسی که آن را درخواست کند آنزمان من صحبت خواهم کرد. در غیر اینصورت، صحبت نخواهم کرد. زیرا كلماتم بسیار گرانبها هستند، من نمی توانم فقط بطور اتفاقی آنها را اهدا كنم، یا هر جایی صحبت کنم، درك می کنید؟  
​

Comments are closed.

    Categories

    All
    For Disciples
    Heartline
    Spiritual Stories
    Spiritual Wisdom
    The Masters
    While On The Path

Powered by Create your own unique website with customizable templates.
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese