The Peace Seekers
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese

چگونه از احساسات عاقلانه استفاده کنیم (How To Use Emotions Wisely)

2/25/2018

 
Picture
 
سوال: من اغلب خودم را در حال احساس کردن خشم و تنفر می یابم. فکر می کنم که این من را از دانستن این حکمت باز داشته است. افرادی را می بینم که یك تمرین معنوی بزرگ را بدست آوردند، آنها تمایل دارند که بسیار بامحبت و بسیار آرام باشند. من متعجب هستم که چطور اینطور است و چرا اینطور است؟     
می توانید به من حکمتی بدهید نظر باینکه چرا خشم و نفرت وجود دارد؟ چگونه یك شخص در مورد متوقف کردن خشم و داشتن تنفر تغییر جهت می دهد؟
استاد اعظم: اول ما باید ماهیت خشم و نفرت را بدانیم برای اینکه آنرا ریشه کن کنیم.
خشم و نفرت فقط راه هایی برای حفاظت هستند.
گاهی اوقات شما توسط عقیده، نوع زندگی یا رفتار دیگران احساس تهدید می کنید. ممکن است به نفس، غرور، جسم یا ذهن اتان آسیب برسانند. بنابراین عصبانی و مضطرب می شوید.
تنفر یك کلمه بسیار قوی است. مایل نیستم که هر روز از آن استفاده کنم. زیرا در واقع آنچه احساس می کنیم رنجش است، نه واقعاً نفرت. نفرت عمیق تر از این است.
اساساً وقتی که احساس تهدید به امنیت مان می کنیم از دیگران رنجیده می شویم. به این دلیل هنگامی که عصبانی می شوید خودتان را بیش از حد سرزنش نکنید.  
فقط تجزیه و تحلیل کنید که آن خشم از کجا آمده است. آیا حق با شماست یا در اشتباه هستید.
 
گاهی اوقات حق دارید که یك کم خشم خود را نشان دهید برای اینکه از خودتان محافظت کنید.
موضوع این نیست که خشم را متوقف کنید، بلکه داستن این مطلب که چه موقع باید و چه زمانی نباید یك کمی خشم را نشان دهید؛ تا آن را کنترل کنید و به نفع خودتان از آن استفاده کنید، نه اینکه آن را کاملاً متوقف کنید.
 
یك مار خیلی بزرگ و شریر وجود داشت. 
او در سوراخ درون یك درخت زندگی می کرد، و همیشه جوجه ها را می خورد و باعث ترس مردم می شد و به مردم نیش می زد. اینطور که همه در دهکده از او ترسیده بودند.
یك روز یك مرتاض بزرگ به آن محل آمد، آنجا نشست و مدیتیشن کرد. مار احساس آرامش بسیار و دگرگونی کرد.
او از مرتاض پرسید چگونه طبیعت فاسد و بدش را سرکوب کند؛ چگونه یك مار خوب شود.   
مرتاض پنچ دستورالعمل را به او آموزش داد:
"نباید آسیب برسانی؛ باید غذای گیاهی بخوری؛ دروغ نگو؛  شما این جور و آن جور نکن؛ غمار نکن ..." که مار به هیچ وجه نمی دانست.     
بنابراین، مهمترین چیز برای او این بود که به مردم آسیب نرساند.
مار گفت، "از امروز من مدیتیشن را تمرین می کنم، غذای گیاهخواری می خورم، دیگر جوجه نمی خورم.
همچنین مردم را نیش نمی زنم."
 
سپس یك روز مرتاض مجبور بود که برای چند روزی به جایی برود. او به مار گفت که در خانه بماند، مدیتشن را تمرین کند، و منتظر او باشد.
بچه ها از آنطرف گذشتند و مار را دیدند که اکنون آرام در مدیتیشن و در خلسه نشسته، از اینرو آنها دیگر از او نمی ترسیدند. می خواستند که تلافی کنند، زیرا قبلاً آنها از او می ترسیدند. پس یك سنگ برداشتند و بطرف او پرتاب کردند.
مار هیچ کاری نکرد.
استاد نگفت نباید خشمگین شوی، اما نباید به مردم آسیب برسانی. مقصود او این بود که اصلاً نباید خشونت نشان دهی.
اهیمسا به معنی عدم خشونت است.
بنابراین که مار آرام قرار گرفته و سعی کرد که مجددا مدیتیشن کند. 
اما بچه ها او را لگد زدند، دمش را بیرون کشیدند، و او را در یك دایره چرخانند. مار خیلی گیج شد. آنوقت آنها او را پرت کردند و به تنه درختان زدند. 
همه جور کارها. تمام بدنش سیاه و آبی؛ کبود شده بود؛ و او آنجا نیمی مرده قرار گرفت.  
استاد به خانه آمد و گفت، "چه اتفافی برای تو افتاد"
مار گفت، "این بخاطر پنچ دستور العمل بود - غیر - خشونت."
مرتاض خیلی شگفت زده شد، "چی؟  غیر خشونت؟"
"شما به من یاد دادید که خشونت نداشته باشم، بنابراین دیروز که بچه ها آمدند،‌ دم مرا کشیدند و سنگ بطرف من پرت کردند. واکنش نشان ندادم، بعد آنها به بازی خود ادامه دادند. تا الان من تقریباً بی جان شدم."
استاد گفت، "تو احمق هستی. من به تو نگفتم که هیس نکن. تو می توانی هیس کنی - مردم را با ترس دور کنی."  
اما این تفاوت مابین داشتن و نداشتن حکمت است.
هنگامی که حکمت نداریم، آگاه نیستیم، با رفتار احمقانه همراه با هیجانزدگی احساسات امان را نشان می دهیم.  
هنگامی که حکمت و آگاهی داریم، از احساسات استفاده می کنیم تا در خور موقعیت و منافع امان شوند.  
به این معنا نیست
که ما باید کاملاً احساسات را از بین ببریم.
ما فقط می دانیم که چگونه از آنها استفاده کنیم.
 
این درست مانند یك تفتگ در دست یك نیکوکار است. او فقط هر جا که می خواهد شلیك می کند، همه جا شلیك نمی کند که افراد بسیاری را بکشد.
حالا اگر شما مایل هستید که این قدرت کنترل و حکمت را داشته باشید، باید آگاهی داشته باشید.
و کسب آگاهی از طریق یك معلم با تجربه است. درست مثل اینکه اگر بخواهید انگلیسی یاد بگیرید باید یك  معلم انگلیسی با تجربه را پیدا کنید. این تمام مسئله است.
 
 
 
نقل قول از استاد اعظم چینگ های،
دانشگاه هاروارد، بوستون، ۲۷ اکتبر ۱۹۸۹ ( در اصل به انگلیسی)
سوالات و پاسخ های انتخاب شده، اخبار ۵۱  


Comments are closed.

    Categories

    All
    For Disciples
    Heartline
    Spiritual Stories
    Spiritual Wisdom
    The Masters
    While On The Path

Powered by Create your own unique website with customizable templates.
  • حکمت معنوی
  • حکمت روزانه
  • زبان
    • English/Vietnamese